جمعه، آذر ۱۸، ۱۳۸۴

صبح مه آلود لندن



بامداد امروز لندن بسیار سرد و مه گرفته بود. در ایران، ما معمولا مه و سرمای شدید را با هم تجربه نمی کنیم و تا اون جایی که من به یاد دارم، حداقل در تهران مه کم رخ می داد ولی بعضی وقتها در چله زمستون با برف همراه بود و مناظر بسیار زیبایی را پدید می آورد. در چنین روزهایی حلیم خیلی می چسپید ولی برخاستن از خواب ناز و رفتن به حلیمی در گل و شل خیابونها و صف ایستادن، همت عالی مي طلبید. متاسفانه در سالهای اخیر حلیم خوب هم متاع نایابی شده بود و فقط در برخی کبابی های سنتی جنوب شهر یافت می شد. در بین حلیمی ها، حلیم وحید (خیابان مولوی، نرسیده به میدان شاه) نسبتا ً بهتر از رقبا بود. البته حلیم مرحوم پدرش بسیار مرغوب تر بود. وجب به وجب خیابان مولوی برای من یاد آور خاطرات بسیار خوش و ارزشمند است ولی متاسفانه بسیاری از ارکان خیابان الان دیگر وجود ندارند. از جمله چلوکبابی مرحوم تمدن نژاد که کباب عالی و مرغوبی عرضه می کرد. خدایش بیامرزد. همین طور که می بینید، هر پدیده ای اینجا ناگهان فکر و روان انسان مهاجر را به عمق خاطرات خوش وطن می برد. و همه این تداعی ها معمولا ً ظرف چند ثانیه بعد از هر تجربه، از ذهن انسان عبور می کند. چی می گفتم؟ بله، لندن امروز بسیار سرد و مه گرفته بود....

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خسرو جان.
من یه دوست داشتم که خونشون تو نیاوران بود و بابش خیلی پولدار بود. می آمد تو خوابگاه یه هفته پلاس می شد و تخم مرغ می خورد ولی به خانه مجللشان نمی رفت. ما بهش می گفتیم که امین تو جوات ترین شمال شهری هستی.
حالا تو هم جوات ترین لندنی هستی که من می شناسم و با من دوستی. تو نگاه اول آذم فکر نمی کنه اینقدر لوطی و چاله میدانی باشی.
ارادتمند:
کاوه اکرمی

Pirate گفت...

where might you be from?