رفیق نازنینی از برو بچه های ناب تحکیم ديشب کلی در رابطه با مطلب "هر سه اشتباه کردیم" ازم گله کرد. اگر بخواهم منصف باشم، گله اش تا حد زیادی موجه بود. برای همین لازم دانستم یک توضیحاتی بدم.
شکی نیست که در مزار آباد شهر بی تپش ما، اگر ما موردی برای مباهات یا دلیلی برای امیدواری داریم، تا حد زیادی مرهون جنبش دانشجویی و در راس آن دفتر تحکیم وحدت است. مجموعه ای که مامن و ملجای بهترین و خالص ترین فرزندان این مرز و بوم بوده، و همواره مورد ظلم و بی عدالتی. امروزه حتی در محافل روشنفکری این ذهنیت رایج شده که تحکیم در آغاز ابزار سرکوب و فشار حاکمیت در محیط دانشگاه بود و بعد دچار دگردیسی شد و به محفل نیروهای آزادیخواه تبدیل شد. این ذهنیت به نظر من غلط است. من در سالهای آغازین انقلاب سن کمی داشتم و برادرم از دانشجویان پیرو خط امام بود. حتی پدرم برای مدت کوتاهی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام در یکی از کشورهای اروپایی بود. یکی از عزیزترین دوستان پدرم که توده ای بود و تقریبا ً از روزهای اول جنگ داوطلبانه عازم جبهه شده بود، دوشادوش با برو بچه های انجمنهای اسلامی و دانشجویای خط امامی در خط اول با خصم جنگیده بود و خاطرات زیادی از آن ایام برای ما روایت کرده است. همه اینها را گفتم که نشان دهم من با این شجره طیبه از سالهای اول انقلاب به نوعی مرتبط بوده ام. بعدها که خودم رفتم دانشگاه، تجربه دست اول پیدا کردم.
و اما در این انتخابات، من کماکان اعتقاد دارم که ما همه اشتباه کردیم و بیش از همه خودم که حداقل تا قبل از اعلام نتایج دور اول، مصر سر موضع تحریم ایستاده بودم.
واقعیت این است که ناکارآمدی مفرط آقای خاتمی، خود بزرگ بینی اصلاح طلبان حکومتی و انباشت خشم و نفرت از کنش ضد ارزشی و ضد مردمی جریانات نزدیک به بیت رهبری (مشخصا ً محفل حقانی و تا حد کمتری موتلفه) چنان انزجاری در جنبش دانشجویی ایجاد کرد که متاسفانه بدترین رویکرد را نسبت به انتخابات اتخاذ کردیم.
بله ما اشتباه کردیم، اما هرگز خیانت نکردیم. ضمن آنکه هرچند اشتباه از ما بود، اما بازنده اصلی در این ماجرا قطعا ً آنچیزی است که امروز خود را به عنوان نظام جمهوری اسلامی معرفی می کند. امروز به معنی واقعی به یمن این انتخابات از نظام تنها علی مانده و حوض اش. باش تا صبح دولتش بدمد.
شکی نیست که در مزار آباد شهر بی تپش ما، اگر ما موردی برای مباهات یا دلیلی برای امیدواری داریم، تا حد زیادی مرهون جنبش دانشجویی و در راس آن دفتر تحکیم وحدت است. مجموعه ای که مامن و ملجای بهترین و خالص ترین فرزندان این مرز و بوم بوده، و همواره مورد ظلم و بی عدالتی. امروزه حتی در محافل روشنفکری این ذهنیت رایج شده که تحکیم در آغاز ابزار سرکوب و فشار حاکمیت در محیط دانشگاه بود و بعد دچار دگردیسی شد و به محفل نیروهای آزادیخواه تبدیل شد. این ذهنیت به نظر من غلط است. من در سالهای آغازین انقلاب سن کمی داشتم و برادرم از دانشجویان پیرو خط امام بود. حتی پدرم برای مدت کوتاهی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام در یکی از کشورهای اروپایی بود. یکی از عزیزترین دوستان پدرم که توده ای بود و تقریبا ً از روزهای اول جنگ داوطلبانه عازم جبهه شده بود، دوشادوش با برو بچه های انجمنهای اسلامی و دانشجویای خط امامی در خط اول با خصم جنگیده بود و خاطرات زیادی از آن ایام برای ما روایت کرده است. همه اینها را گفتم که نشان دهم من با این شجره طیبه از سالهای اول انقلاب به نوعی مرتبط بوده ام. بعدها که خودم رفتم دانشگاه، تجربه دست اول پیدا کردم.
و اما در این انتخابات، من کماکان اعتقاد دارم که ما همه اشتباه کردیم و بیش از همه خودم که حداقل تا قبل از اعلام نتایج دور اول، مصر سر موضع تحریم ایستاده بودم.
واقعیت این است که ناکارآمدی مفرط آقای خاتمی، خود بزرگ بینی اصلاح طلبان حکومتی و انباشت خشم و نفرت از کنش ضد ارزشی و ضد مردمی جریانات نزدیک به بیت رهبری (مشخصا ً محفل حقانی و تا حد کمتری موتلفه) چنان انزجاری در جنبش دانشجویی ایجاد کرد که متاسفانه بدترین رویکرد را نسبت به انتخابات اتخاذ کردیم.
بله ما اشتباه کردیم، اما هرگز خیانت نکردیم. ضمن آنکه هرچند اشتباه از ما بود، اما بازنده اصلی در این ماجرا قطعا ً آنچیزی است که امروز خود را به عنوان نظام جمهوری اسلامی معرفی می کند. امروز به معنی واقعی به یمن این انتخابات از نظام تنها علی مانده و حوض اش. باش تا صبح دولتش بدمد.